فاطمه محیا فاطمه محیا ، تا این لحظه: 17 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره
داداشیداداشی، تا این لحظه: 10 سال و 13 روز سن داره

قدر تو را می دانم متولد قدر

یک دسته گل نه چندان خوب

دخترکنجکاو مامان: امروز این کنجکاوی شما کاردستم داد اخه وقتی می شینی پای کامپیوتر دورازچشم مامان انقدردکمه هاشو می زنی وتنظیماتشو دست کاری می کنی واسه خودت هرعکسی بخوای پشت صفحه می یاری واندازه صفحه را از حالت استانداردش خارج می کنی که صبح امدم برای ثبت نام درجایی که هر ثانیه اش ارزشمند است دیدم اندازه صفحه به حالت اول بر نمی گردد هر کاری کردم نشد نیم ساعت وقتمو گرفت تا بالاخره ازبابا امیر کمک گرفتم او هم زنگ زد به همکارهای اداره وبا راهنمایی ایشان تونستم این کار را انجام دهم اما چه فایده که خود این کار هم یک ربع طول کشید ومن سه ربع عقب افتادم ان موقع دیگه فایده ای نداشت وقتی از خواب بیدار شدی ازقیافه مامان فهمیدی دسته گل به اب داد...
25 بهمن 1390

اولین جماعت معنوی

عزیز دل مامان : امروز یعنی ١٥بهمن٩٠باهمکلاسی های قرانیت یک جشنی داشتی که با بقیه جشنها خیلی فرق داشت اگه گفتی چی بود؟ بله جشن نماز خواندن ان هم در مسجد   با امام جماعت  قراربود ساعت ١درشبستان مسجد جمع شوید من هم از چند روز قبل قضیه را بهت گفتم وهی روز شماری می کردی کی وقتش میرسه خیلی با نماز جماعت نا اشنا نبودی ولی من هم برایت بیشتر توضیح دادم خانم احمدی سفارش کرد که دختر ها با چادر ومقنعه وجانماز خوشگل وپسرها اگر عبا دارند با ان بیایند توهم که همه چیز را از قبل اماده داشتی ومن فقط داخل ساک برایت چیدم ان سجاده قرمزه هدیه کربلا و جامهری کادوی مامان فاطی وچادری هم که پارچه اش را مامان منیر بهت کادو داده بود البته مامان ...
16 بهمن 1390
1